-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:41516 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:25

آيا حضرت مسيح از ظهور پيامبر اسلام خبر داده است ؟
بـايـد دانست كه حضرت مسيح عليه السلام بشارت به آمدن فارقليط داد و اين لغت يوناني و در اصـل پـركـلـيـتـوس است ( بكسر پاي فارسي و راء ) كه چون معرب كردند فارقليط شد و پـركـليتوس كسي است كه نام او بر سر زبانها باشد و همه كس اورا ستايش كند , و معني احمد هـمـين است و نزد اين بنده مولف كتاب لغت يوناني بانگليسي هست آنرا به آشنايان زبان انگليسي نـشـان دادم گفتند پركليتوس رابهمين معني ترجمه كرده است حتي معني تفضيلي كه در احـمـد اسـت ( يـعـني سوده تر )و در محمد نيست از كلمه پركليتوس يوناني نيز فهميده مي شود , و اين كتاب لغت طبع انگلستان است . و نصاري امروز بجاي اين كلمه در ترجمه هاي انجيل تسلي دهنده مي آورند و خوانندگان هر جا اين كلمه را ديدند بدانند در اصل انجيل بجاي آن كلمه فارقليط است و بعقيده مسيحيان كلمه پـركـلـيتوس بفتح پا و راء است و گويند اگر بكسر اين دو حرف بود بمعني احمد بود چون بفتح است بمعني تسلي دهنده است ؟ و بعقيده ما ترجمه اول صحيح است و در قرآن ( سوره صف آيه 6 )فرمود : و مبشرا برسول ياتي من بعدي اسمه احمد . چـون پيغمبر اسلام يا حقيقه پيغمبر بود يا نعوذ باللّه بدروغ دعوي مي كرد اگر حقيقه پيغمبر بود پس اين كلام قرآن دليل بر صحت پركليتوس بكسر است و اگر نعوذ باللّه بدروغ ادعا مي كرد باز قـول او صحيح است چون معقول نيست نبي اكرم صلي اللّه عليه وآله و سلم با دعوي نبوت بدون اطمينان بصحت دعوي خود تمسك بكتابي كه در دست نصاري بود و چون خودش خبر از انجيل و لـغـت يـوناني نداشت و اين كلمه را يكي ازعلماي نصاري كه يوناني مي دانست باو گفته بود و آن عـالـم نـصـرانـي كه اين خبر را به آن حضرت داد از لغت يوناني كاملا آگاه بود و مي توانست خط يـونـانـي را بـخـوانـد , وعالم يوناني دان كه معني احمد را بداند معني تسلي دهنده را بطريق اولي خواهد دانست . و در كـتاب انجيل پركليتوس ( بكسر پا و راء ) ديده بود و عالمانه از تسلي دهنده اعراض و آنرا به احمد ترجمه كرد . اگر گوئي در نسخه هاي ديگر بفتح آن دو حرف نوشته است . گـوئيـم پـركـلـيـتوس به معني احمد كمتر استعمال شده است چنانكه در انجيل يكجا بيشتر نـديـده ايـم , امـاتـسـلـي دادن و مـشـتقات آن در انجيل بسيار است و كاتبان عاده كلمه نادر را بـكـلـمـه مـانـوس تبديل مي كنند ; مثلا مورج سدوسي بجيم را مورخ سدوسي مي نويسند بخاء - وپايندان به ياي دو نقطه بمعني ضامن را پابندان به باي يك نقطه مي نويسند . و پيش از اين گفتيم اميرالمومنين عليه السلام خبر داد از آمدن قرمطي بنام ( رخمه )بخاء نقطه دار در مـسجد كوفه ; و اهل حديث آنرا ( رحمه ) بحاء بي نقطه مي نوشتندكه مشهورتر بود , وقتي آن قرمطي آمد و او را بنام ندا كردند ( يا رخمه ) مردم فهميدند رحمه تصحيف است . و تصحيف بزرگتر و مهمتر از اين در انجيل هاديديم . پـس در نـسـخ انـجـيـل آن زمـان پـركـليتوس ( بكسر پا وراء ) بمعني احمد نوشته بود نه پركليتوس ( بفتح آن دو حرف ) بمعني تسلي دهنده , و كاتبان نسخه هاآنرا بتصحيف نوشتند , و از ملاحظه بابي كه در تحريفات آورديم دانسته شد اعتبارباين خصوصيات خط انجيل فعلي نيست و بـر فرض آنكه پركليتوس بفتح و بمعني تسلي دهنده هم باشد باز قرائن بسيار هم از خارج و هم در كـلام انـجيل دلالت دارد براينكه مراد از آن پيغمبري انساني است نه روح القدس كه عيسويان امروز مي گويند . ايـنـك عـبارت انجيل يوحنا ( 14 : 21 0000 ) : و من از پدر خواهم خواست و او فارقليط تسلي دهنده ديگر بشما خواهد داد كه تا به ابد با شما خواهد ماند (1) (17) روح راستي (2) كه او را جهان نـمـي تـوانـدپـذيرفت زيرا كه او را نمي بيند و نمي شناسد اما شما او را مي شناسيد زيرا كه نزدشما مـي مـانـد و در شـما خواهد بود (3) (18) شما را يتيم نخواهم گذاشت نزد شماخواهم آمد (19) اندكي ديگر هست كه جهان ديگر مرا نمي بيند اما شما مرا مي بينيد(4) از آنجا كه من زنده ام شما نيز زنده خواهيد بود و در آن روز شما خواهيددانست كه من در پدر خود هستم و شما در من و من در شـما (5) 000 (26) لكن آن تسلي دهنده فارقليط يعني روح پاك (6) كه پدر او را به اسم من خواهد فرستاد همان شما را هر چيز خواهد آموخت و هر چه من شما را گفتم بياد شما خواهد آورد . و در هـمـان انـجيل ( 15 : 26 ) گويد : و چون آن تسلي دهنده فارقليط بيايد كه من از جانب پدر بشما خواهم فرستاديعني روح راستي كه از طرف پدر مي آيد او درباره من شهادت خواهد داد (27) و شمانيز شهادت خواهيد داد زيرا كه از آغاز شما با من بوده ايد . و در انـجيل يوحنا ( 16 : 7-15 ) گويد : لكن بشما راست مي گويم كه شما را مفيد است كه من بـروم كـه اگـر مـن نـروم آن فـارقليط تسلي دهنده نخواهد آمد , اما اگر بروم او را بنزد شما خواهم فرستاد (8) و او چون بيايد جهانيان را بگناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت :بگناه زيرا كـه بـمن ايمان نمي آورند , بصدق زيرا كه بنزد پدر خود مي روم و شما مراديگر نمي بينيد (11) به انـصـاف زيرا كه بر رئيس اين جهان حكم جاري شده است (12)ديگر چيزهاي بسيار دارم كه بشما بگويم لكن حالا نمي توانيد متحمل شد (13) اما چون او - يعني روح راستي - بيايد او شما را بتمامي ارشاد خواهد كرد زيرا كه او ازپيش خود سخن نخواهد گفت بلكه هر آنچه مي شنود خواهد گفت و شـمـا را به آينده خبرخواهد داد (14) و او مرا جلال خواهد داد زيرا كه او آنچه را از آن من است خواهديافت و شما را خبر خواهد داد (15) هر آنچه پدر دارد از آن منست از همين سبب گفتم كه آنچه از آن منست خواهد يافت و شما را خبر خواهد داد . انتهي اكنون گوئيم : نصاري معتقدند فارقليط روح القدس است و مسيح عليه السلام وعده داداو بر حواريين نازل شود , و ما ادله اي چند داريم براينكه مراد از فارقليط مردي معين است كه پس از مـسـيح آيد , نه روح القدس :اول : اينكه مترجمين قديم فارقليط را علم خاص انساني دانستند لذا عين لفظآن را در ترجمه آوردند , و اگر تسلي دهنده فهميده بودند ترجمه آنرا مي آوردندمثلا در ترجمه سرياني قديم و عبري و عربي قديم عين فارقليط را آوردند , در عبري كه نسخه مطبوعه آن نزد اين بنده است موجود است ( فرقلط ) بكسر فاء است بي الف ودر ترجمه عربي مطبوعه سال 1821 و 1831 و 1844 كه اظهار الحق نقل كرده است فارقليط است . دوم : تواريخ مختلفه كه هر يك مويد ديگري است دلالت دارد بر اينكه مسيحيان پيش از اسلام آنرا مـنـطبق با مردي معين مي كردند مثلا يكي از پرهيزكاران و پارسايان نصاري در قرن دوم ميلادي نامش منتنس بود در آسياي صغير دعوي كرد من فارقليطم وجماعتي بدو گرويدند . و اظـهـار الـحـق از لب التواريخ كه مردي مسيحي نوشته است نقل مي كند : يهود و نصاري بعهد محمد صلي اللّه عليه و آله و سلم منتظر پيغمبري بودند و از اين انتظار آنهامحمد صلي اللّه عليه و آله و سلم سودي بزرگ برد چون دعوي كرد آن منتظر منم . مقوقس بزرگ قبطيان در جواب رسول خدا صلي اللّه عليه و آله نامه فرستاد و در آن نوشته بود : من دانستم پيغمبري بايد مبعوث شود و گمان مي كردم در شام مبعوث خواهد شد . سوم : در فصل 14 آيه : 16 گويد : من از پدر مي خواهم كه بشما فارقليط ديگرفرستد . مفاد كلام اين است كه من خودم فارقليطم و پس از من فارقليط ديگر مي آيد اگرفارقليط بمعني احمد باشد يعني ستوده و آنكه نامش بر زبان هاست و همه كس او را به نيكي ياد كند , اين عبارت را چـنـين معني توان كرد : يعني من خود مردي خوش نامم واز پدر خواهم مردي نيكنام ديگر براي شما فرستد . امـا اگر فارقليط بمعني تسلي دهنده باشد نمي توان گفت عيسي خود تسلي دهنده بود ومحمد صلي اللّه عليه و آله و سلم يا روح القدس تسلي دهنده ديگر است , چون حواريين از صعود حضرت مسيح عليه السلام اندوهناك بودند , و حضرت مسيح پس از صعودخودش نبود تا سبب تسلي آنها گردد و روح القدس تسلي دهنده ديگر باشد . بايدبفرمايد از رفتن من اندوه مخوريد تسلي دهنده مي آيد , و كلمه ديگر نبايد بگويد . چهارم : در آيه 26 گويد : او هر چيز را به شما خواهد آموخت آنچه من براي شماگفتم بياد شما خواهد آورد . ايـن عـبـارت دلالـت دارد كـه خطاب حضرت عيسي عليه السلام با همه امت است تا آخردنيا ; و مي فرمايد شما امت من سخنان مرا فراموش مي كنيد و فارقليط بياد شمامي آورد , و خطاب خاص حواريين نيست چون آنها كلام آن حضرت را فراموش نكرده بودنداما چون مدتها گذشت و عقايد بت پرستان با كلام حضرت مسيح عليه السلام آميخته شد وسخنان آن حضرت را فراموش كردند , او را خـدا و پسر خدا گفتند و بتثليث قائل گشتند خداوند فارقليط يعني محمد بن عبداللّه صلي اللّه عليه و آله و سلم رافرستاد تا كلام مسيح عليه السلام را بياد آنها آورد كه او بنده خدا بود . پـنـجـم : در آيه 30 گويد : الان پيش از آنكه واقع شود براي شما گفتم تا وقتي واقع شود ايمان آريد . گـوئيـم وقـتـي روح الـقـدس بـر دل كسي نازل شود خصوصا حواريين شك نمي كنند وگرنه بـايـدانـبـيـاء هـم پـس از نـزول وحـي درصـحـت آن شك كنند و حال اينكه چنين نيست , پس حـواريـين محتاج نبودند كه حضرت عيسي خبر از روح القدس بدهد تا وقت نزول او باور كنند ,و مقصود از فارقليط پيغمبري است كه مردم در صدق او رشك مي كنند و حضرت عيسي عليه السلام از پيش خبر داد تا شك نكنند . 6 - 7 : در بـاب 15 آيه 26 گويد : او درباره من شهادت مي دهد و شما نيز شهادت مي دهيد براي آنكه از نخست با من بوديد . از ايـن كـلام صـريـحـا مـفهوم مي شود كه منكران حضرت عيسي عليه السلام او را رنجيده خاطر داشـتند , و مي فرمايد : فارقليط مي آيد و شهادت بحقانيت من مي دهد و شما هم كه معجزات مرا ديـديـد شـهـادت مـي دهـيد و اين دو شهادت تاييد يكديگر را مي كنند و حجت بر منكران تمامتر مي شود . و ايـنـها با نزول روح القدس بر حواريين هيچ مناسبت ندارد زيرا كه شهادت روح القدس بحقانيت حـضرت مسيح عليه السلام براي حواريين كه خودشان از نخست با اوبودند و معجزات او را ديدند چـه احـتـياج بود و چه ضرورت داشت ؟ و اينكه مي فرمايد او شهادت مي دهد و شما هم شهادت مـي دهـيـد يـعـني تاييد يكديگر مي كنيد در مقابل منكران است و الا شهادت روح القدس را غير حواريين نمي شنوند و هيچيك تاييد ديگري را نمي كند . 8 - در باب ( 16 : 7 ) گويد : اگر من نروم فارقليط نمي آيد . ايـن عبارت بر روح القدس كه بر حواريين فرود آمد منطبق نمي شود چون در عهد حضرت عيسي هم روح القدس بر آنها نازل شده بود بنص انجيل آنگاه كه حضرت مسيح آنها رابشهرهاي اسرائيل فرستاد . 9 : در آيه 8 گويد : او وقتي بياد عالم را بر گناه و صدق و عدل ملزم خواهدساخت . اين بر پيغمبر ما صلي اللّه عليه و آله و سلم صادق مي آيد چون او با جهانيان سر وكار داشت اما روح القدس در باطن بود و بر دل حواريين نازل شد و با جهانيان سر وكار نداشت . 10 - در آيـه 13 گويد : او از پيش خود سخن نمي گويد , بلكه هر چه بشنود همان رامي گويد و از آينده خبر مي دهد . اين فقره هم منطبق با انساني است و روح القدس بعقيده عيسويان با خدا يكي است واين كلام كه هر چه بشنود همان را مي گويد معني ندارد . و هم در آيه 14 و 15 گويد : او مرا بزرگ مي كند براي آنكه از چيزهائي كه مال منست مي گيرد و بشما خبر مي دهد , و هر چه از آن پدر است از آن من است از اين جهت گفتم از چيزهائي كه از آن منست مي گيرد و بشما خبر مي دهد . اينها با روح القدس منطبق نمي شود . در عبارات انجيل چند شبهه كرده اند :شبهه اول : آنكه در تفسير فارقليط روح راستي سه جا و روح پاك يكجا آمده است و آن با مدعاي مسلمانان منطبق نمي شود پس مراد روح القدس است . در جواب گوئيم : در اصطلاح يوحنا بسيار كلمه روح آمده است و از آن پيغمبرخواسته , پس روح راستي يعني پيغمبر حق , و روح پاك يعني پيغمبر پاك , نه اقنوم سوم كه عيسويان اختراع كرده اند چـنـانـكـه در رسـاله يوحنا ( 4 : 1-6 ) گويد : اي دوستان هر روحي را ( يعني هر پيغمبري را ) تصديق نكنيد بلكه روح ها راآزم

اثبات نبوت
شعراني - ميرزا ابوالحسن 1 - يعني حكمش و شريعتش نسخ نشدني است . 2 - يعني پيغمبر بر حق چنانكه آمد , روح در زبان يوحنا بمعني پيغمبر است . 3 - مـعني مجازي و استعاري مقصود است يعني محبت و عقيده و ايمان و احكام او درشما خواهد بود . 4 - يعني بديده بصيرت

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.